تمام شده
As this is your own product, the "Add to Cart" button has been removed. Please visit as a guest to view it.
بی زمستان
۱۴۵,۰۰۰ تومان
شناسه محصول:
T55-36728
دسته: زندگی نامه و سرگذشت نامه و خاطرات, زندگینامه،خاطرات و سفرنامه, سفرنامه, عمومی, کتاب
علاوه بر لابی بزرگش که پر است از آدمهای ریز و درشت از ملیتهای مختلف، حیاط هم غلغله است. غلغلهی آدمهایی که هرکدام از جایی و نژادی هستند، میخندند و سرخوشاند و گوش سپردهاند به نوای موسیقی و چشم دوختهاند به دیوارهای نقاشی شده و گرافیتیهای زیبا. اینجا درست شبیه اجلاس سالیانهی سازمان ملل متحد است. با این تفاوت که نه کسی میخواهد بحران برمه و یمن را حل کند، نه کسی دغدغهی تحریم دارد، و نه کسی میخواهد جنایتهایش را توجیه کند…. سیاست جایش را به آرامش داده و لبخند زبان مشترک همهی آدم هاست. اینجا دندانها برای فشار آوردن بر خرخرهی کسی ماموریتی ندارند. ماموریتشان این است که بیرون بیفتند و سفیدیشان را در این شامگاه پائیزی نیمهی نوامبر به رخ بکشند. توضیحات کتاب بی زمستان سفرنامه ای است از منصور ضابطیان به سه کشور تاجیکستان، آذربایجان و گرجستان که تصاویری آن را مزین کرده اند. این کتاب از سوی انتشارات مثلث به چاپ رسیده و نویسنده هر فصل از سال را در یکی از کشورهای بالا سپری کرده است. از آن جایی که سفر زمستانی ضابطیان به یکی از کشورهای سردسیر عملی نشد او تصمیم گرفت برای جلوگیری از سپری شدن حداقل یک سال برای افزودن فصلی دیگر به کتابش آن را بدون زمستان منتشر کند و همین وجه تسمیه کتابش است: بی زمستان. لحن او در دو بخش اول و آخر کتاب همان لحن همیشگی است، اما درباره آذربایجان که سفرنامه اش به سفارش “نشنال جئوگرافی” تهیه شده کمی جدی تر سخن گفته است که همین جدیت می تواند جذابیت های ویژه خود را داشته باشد. با بی زمستان که همراه شوید بهار را در تاجیکستان، تابستان را در آذربایجان و پاییز را در گرجستان سپری خواهید کرد. گزیده ای از کتاب -پگاه؟… پگاه چیه؟ و با زحمت برایم توضیح می دهد که آنها به فردا می گویند پگاه و به پس فردا می گویند فردا! نزدیک بود همین اشتباه ساده کل برنامه ی سفرم را به هم بریزد. در کلام تاجیک ها می توان واژه های زیبایی پیدا کرد. واژه های فراموش شده ای که روزگاری در زبان فارسی استفاده می شدند. شباهت بعضی از این واژه ها با واژه هایی که قدیم در خراسان استفاده می شد دست کم برای من خاطره انگیز است. سال ها بعد از آنکه مادربزرگ مشهدی ام را از دست داده ام، حالا بعضی از واژه هایی که استفاده می کرد را اینجا می شنوم. مادربزرگم همیشه به حیاط می گفت هولی. و این واژه اینجا واژه ای بسیار رایج است که در طول روز ممکن است بارها استفاده شود. یا مادربزرگم هیچ وقت نمی گفت باد می آید، همیشه به جای واژه ی باد از واژه ی شمال استفاده می کرد. درست مثل سهراب که حالا می گوید: «منصور جُن! شیشه رُ پویین بدهید که شِمال بوزد.
وزن | 285 کیلوگرم |
---|---|
مؤلف | |
ناشر | |
Color |
تک رنگ |
گروه | |
سال چاپ | |
نوبت چاپ | |
اندازه کتاب | |
نوع جلد | |
ژانر کتاب | |
نوع کاغذ | |
نوع صحافی | |
Writing | |
زبان | |
Original Language | |
تعداد صفحات | ۱۴۴ صفحه |
شمارگان | ۲۲۰۰ نسخه |
شابک | 9786008482178 |
امتیاز 0 از 5
0 reviews
امتیاز 5 از 5
0
امتیاز 4 از 5
0
امتیاز 3 از 5
0
امتیاز 2 از 5
0
امتیاز 1 از 5
0
اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “بی زمستان ” لغو پاسخ
محصولات مرتبط
پیشنهاد تهران 55
اسلایدر محصول 1
اسلایدر محصول 2
سبد خرید فروشگاه
ورود به سایت
هنوز حساب کاربری ندارید ؟
ایجاد حساب کاربریشانس خود را امتحان کنید!
- شانس خود را برای دریافت هدیه امتحان کنید
- با هر ایمیل یک بار شانس خود را امتحان کنید
هرگز
بعدا یادآوری کنید
نه ممنون
نقد و بررسیها
پاککردن فیلترهاهنوز بررسیای ثبت نشده است.