مجموعه اشعار نصرت رحمانی

۵۲۵,۰۰۰ تومان

شناسه محصول: T55-38760 دسته: , , ,

نصرت رحمانی نیما یوشیج در مورد شعر نصرت رحمانی، او که آبروی عشق است اینگونه می گوید: آقاى رحمانى من شعرهاى شما را بارها در مطبوعات این شهر خوانده ام. اول دفعه قطعه «شب تاب» را که براى من خواندید، من نسبت به احساسات لطیف شما تحریک شدم. آن چیزهایى که در زندگى هست و در شعر دیگران سایه اى از خود نشان مى دهد، در شعر شما بى پرده اند. اگر این جرأت را دیگران نپسندند براى شما عیب نیست! ولى من نمى خواهم براى اشعار شما مقدمه نوشته باشم، دیوان شعر وقتى که مطالب قابل تفسیر وتوضیح نداشت شاید چندان محتاج به مقدمه نباشد. خود اشعار مقدمه ورود وتأثیر در فکر و روح دیگران است. از اینکه اشعار شما به بهانه اوزانى آزاد، وزن را از دست نداده و دست به شلوغى نزده است، قابل این است که گفته شود: تجدد در شعرهاى شما با متانت انجام گرفته است! اگر در معنى تند رفته اید، در اداى معنى دچار تندورى هایى که دیگران شده اند نشده اید! اسفند ماه 33 ــ نیمایوشیج توضیحات گزیده از مجموعه اشعار نصرت رحمانی دستهای مان بالای تخت به دیوار بر میادین شهر حتی بر دکمه های … جلیقه زنجیر بسته ایم و یک ساعت بی آنکه قبله نمایی به دست بگیریم در موجتاب اینه را ندیم و … واماندیم زندان چه هست ؟ جز انسان درون خود راستی که هیچ زندانی به کوچکی مغز نیست آری ما همه زندانیان خویش تنیم در آغاز مجموعه اشعار نصرت رحمانی فهرست کوچ و کویر نامه نیما 17 درباره کوچ 19 این شعر نیست 25 سرگذشت 27 ساقى 29 خون شعر 31 منادى 33 یک و صد 35 سقاخانه 36 کویر 39 گور 41 چمن 42 پایان شب 43 خواستگارى 44 غزلى در شب 46 تریاک 48 شعر ناتمام 51 رهرو 53 بر گور لیلى 55 شهر خاموش 57 مادر 58 پایان 60 تشنه 62 مرگ لیلى 64 شبتاب 66 زنجره 68 شاعر 70 غزلى در شب 72 افسون 74 نامه 75 حسن در ختام 79 بدنام 81 لوطى 83 جاى پا 86 شراره خشم 87 کولى 89 مرگ مىفروش 91 فاحشه 94 کوچ 96 وداع تلخ 99 بوسه 102 غزلى در شب 103 که خواهم بود 105 اسپند 106 سپیده 108 سیاهىها و سپیدىها 109 نوبت 112 اولین نامه به آخرین زن 113 کافر 116 بازگشت به شعر 119 بهار 121 سنگفرش 123 سه نامه از مادر، دوست، معشوقه 124 فرار ابر 128 پنجره 130 اهریمن 132 جهاز 134 بیا… 136 مرغ حق 138 ترمه مقدمه 143 حرفى اگر باقى باشد 151 ترمه 153 زندگى 155 جاده جهنم 156 چشمها 159 جادو 161 شب 163 و خداى دیگر 164 گل افیون 166 دختران شهر 169 مرد بىسر 171 شک 174 شعرها و چشمها 176 سنگ سیاه 178 غزلى در شب 180 گل خورشید 181 غزلى در شب 183 بغض 185 غزلى در شب 187 درها و رهگذرها 188 غزلى در شب 190 مردى در سایهاش 192 آوازى در فرجام 195 برده 197 نفرین شده 198 نه مرگ نه زندگى 201 وداع 203 خواب 206 شعر سکوت 209 ترانه پاییز 211 قصه 217 کولى وحشى 220 زنجیر 222 پرندهاى گریان 224 پاندورا 231 سرود مرگ 235 سین 236 جیم 236 صف محکومین 238 بىتبر 239 بارش با ابرى عقیم 240 در زمهریر یأس 242 تارج ایمان 243 کلید سرد چال 245 ارفه 247 ترانههاى سوخته 249 ماسه 251 کومه 251 فال 252 زن 252 مرد 253 دروازه 253 ناب 254 قنارى 254 میعاد در لجن مقدمه شاعر 257 تبعید در چنبر زنجیر 265 تبعید در چنبر زنجیر 267 تبعید در چنبر زنجیر 269 تبعید در چنبر زنجیر 271 تبعید در چنبر زنجیر 273 تبعید در چنبر زنجیر 275 تبعید در چنبر زنجیر 277 تبعید در چنبر زنجیر 279 پرسههاى شبانگاهى 281 مرد دیگر 284 شعر ناتمام 286 عصر جمعهى پائیز 291 زمزمهاى در محراب 295 4 × 6 300 با من مبار که خونم 302 میعاد در لجن 305 شب درد 308 ماشه را چکاند 310 007 313 تا بىنهایت 316 نمک 318 طرح 321 غزلى در شب 323 شعر تازه 325 عطر کهنه 327 سبز و کبود 329 بلوف 330 به ما دروغ گفتند 335 تو خسته مىشوى 339 هفت کوى عشق 343 غم اومد و غم اومد 345 زراعت 349 شکوه ستوه 353 بازى با کلمات 359 اى بىتو من 364 بنبست از دو سو 366 تضاد و تفاهم 373 با گریه بخند 375 در تاب گهواره 378 میز گرد 381 شام 383 یاد 385 شراب خانه کجاست 390 حریق باد یادداشت اول 395 یادداشت دوم 397 تاول 1 403 تاول 2 404 تاول 3 406 تاول 4 408 تاول 5 410 تاول 6 411 تاول 7 413 در عطر عشق 416 آوار اشک 418 سماع خیزابها 422 همیشه 1 426 همیشه 2 431 لوحه 432 بلورها 433 نرون کجاست؟ 435 شیون بریده بریده 437 هدیه 446 اى کهترین برادر 447 در قحط سال 452 چاقو 455 منم 460 بهتان به مادر 462 داس کُند 466 باران 469 آن بادبان شکسته 470 سلام بر غم 481 از نقطه تا خط 482 قسمتى از یک نامهى سردستى 487 دست 491 گوشهى تاریخ 493 زن در کنار زن 495 در خط کور 496 شمشیر معشوقه قلم شمشیر معشوقه قلم 501 پیاله دور دگر زد انهدام 539 کنایه 541 ماتم 542 پیاله دور دگر زد 544 حوصلهى راه 551 آب 553 شیرین 556 چیستان 560 من آبروى عشقم 562 نیروانا 568 پرواز 570 خنجر و جام 571 عارفانه 573 بمب ساعتى 578 در سوک 580 سرخ و آبى 582 جنگ باد 583 سنگ 587 هى هاى 588 یشم بر مرمر 590 ترانزیستورى 594 در زیر تیغ 595 شانه بر موى سپید 599 شکار شعر 603 تلخ 606 من شاعرم 607 فلفل 610 میان دیدن و بودن 611 تله 613 معجزه 614 میعاد 615 آینه 58 616 بیوه سیاه واژه نهان 623 پاک 627 تولد 628 تبر 630 یلداى درد 632 ار غمى دارى 636 متهم 638 آسمان پیر 639 بخیه 640 قصه 641 نام 642 در مشرق پیاله 643 احساس 648 باران 649 میعاد 1 650 میعاد 2 651 خزانى 652 رنگ و سرود 655 بگو 657 خنجر 659 گمشده 660 سایه 662 برگ 664 یا صفر یا هزار 665 خزانى 668 چند لک بر کاشى معرّق 670 جنون 672 من شعرکشى مىکنم 673 اسفندیار 674 راه 675 قفس 676 پل پیروزى 677 درنگ 680 چاپخانه 682 رقص 684 آشیانه 685 هِل تلخ 687 تو 688 غزلى در شب 691 ارتباط 693 خواب گل سرخ 694 توپ و دروازه 695 از بامیان تا بلخ 697 رنگینکمان براى دلم رقص مىکند 703 بیوه سیاه 705 فهرست الفبایى سطر اول شعرها 711 کوچ و کویر چاپ اول: 1334 آقاى رحمانى من شعرهاى شما را بارها در مطبوعات این شهر خوانده ام. اول دفعه قطعه «شب تاب» را که براى من خواندید، من نسبت به احساسات لطیف شما تحریک شدم. آن چیزهایى که در زندگى هست و در شعر دیگران سایه اى از خود نشان مى دهد، در شعر شما بى پرده اند. اگر این جرأت را دیگران نپسندند براى شما عیب نیست! ولى من نمى خواهم براى اشعار شما مقدمه نوشته باشم، دیوان شعر وقتى که مطالب قابل تفسیر وتوضیح نداشت شاید چندان محتاج به مقدمه نباشد. خود اشعار مقدمه ورود وتأثیر در فکر و روح دیگران است. از اینکه اشعار شما به بهانه اوزانى آزاد، وزن را از دست نداده و دست به شلوغى نزده است، قابل این است که گفته شود: تجدد در شعرهاى شما با متانت انجام گرفته است! اگر در معنى تند رفته اید، در اداى معنى دچار تندورى هایى که دیگران شده اند نشده اید! اسفند ماه 33 ــ نیمایوشیج از مجله «کاویان» درباره کوچ هیچ موقع زندگى و حیات یک مکتب هنرى و فکرى تازه با مرگ مطلق کامل مکتب هنرى کهنه شروع نمىشود؛ گذشته از مثالهاى متعددى که در این مورد مىتوان گفت (که ما فقط به یکى از آنها در زیر اشاره خواهیم کرد) همین جار و جنجالى که امروزه بر سر شعر نو و شاعر نوپرداز در ایران خودمان درگرفته است بهترین شاهد این مسئله است که شعر و هنر شاعرى در کشور ما بدون هیچ گفتگو وارد در دوره جدید زندگى خود شده است، در جایى که هنوز شعر کلاسیک ایران که استیل و بناى عروضى آن از بین نرفته است و هنوز وارثان مکتب قدیمى زندهاند و با کمالشدت براىحفظفکر و مضمونو قالب و وزنشعر مقاومتمىنمایند. از سال 1840 در موقعى که رمانتیسم با قدرت بر شعر فرانسه حکومت مىکرد و قیافه ویکتور هوگو بهعنوان بزرگترین شاعر فرانسه مىدرخشید کمکم تمایلات تازهاى پیدا شد؛ و شعراى جوان و هنرمندانى که از سبک کار و فکر رمانتیسم خسته شده بودند در سبک جریانات تازه اجتماعى بهسوى رئالیسم قدم برداشتند؛ شعراى هنرمندى امثال تئوفیل گوتیه و تئودور دوبانویل در حالى که فکر رمانتیک را در شعر خود حفظ مىکردند، به خیالپردازىها و احساسات بىحد و کرانه لامارتین و موسه پشت پا زدند؛ در قدم اول تمام توجه خود را متوجه تغییر فکر و فرم شعر و در درجه دوم راه را براى رسیدن به رئالیسم در شعر آماده نمودند. اولین اشعار لوکنت دولیل که از نظر شکل و قالب و از نظر مضمون و محتوى کاملا تازه و روح و فکر زمان خود را منعکس مىکرد با استقبال بىنظیرى از جانب جوانان روبرو شد. و از آن بهبعد هنرمندان و شعراى جوان بهدنبال مکتب جدید دور هم جمع شدند و بهنام گروه پارناس نامیده شدند. اما با وجود گروه پارناس و فعالیتهاى هنرى آن عمر رمانتیسم بسر آمد وقتى در جریان همین دوره تحویل هنرمندى مثل شارل بودلر راهى بهغیر از راه گروه پارناس در پیش گرفت که هنوز پس از تقریبآ یک قرن بهعنوان بزرگترین شاعر فرانسه نامیده مىشود! بودلر در حالى که از نظر تخیل به رمانتیکها شباهت دارد از نظر قالب و ساختمان شعر متمایل به گروه پارناس مىماند و از نظر مضمون و محتوى شباهت به هیچکدام از این دو دسته نداشته و با تمایل به سمبولیسم هنر تازهاى را معرفى مىنماید که سالها پس از مرگ او خود موجب ایجاد مکتب تازهاى مىگردد که بزرگترین شعراى دوره آخر فرانسه از قبیل پلورلن و استفان مالارمه و آرتور رمبو در رأس آن قرار دارند، شاید شبه خیلى متخصر در این شیوه هنرى بیشتر مىتواند از شعر نو در برابر طرفداران شعر کلاسیکفارسىحمایتکند، گذشتهاز عقیدهخاصىکه سمبولیستها در مورد بیان حقیقت داشتند (که مورد بحث ما نیست) آنها مىگویند که شعر در واقع یک نوع موسیقى است یعنى کلمات در شعر تنها وسیله بیان و علامت و نشانه فکر و احساس نیست بلکه همچون اصوات مىتوانند در ترکیب موسیقى کلام بهکار روند و به همین جهت سمبولیستها در ساختمان و قالب شعر صورت تازهاى دارند و در قالب هفت و نه و یازده سیلابى بلند و کوتاه شعر مىسرودند و حتى شعر آزاد را بهوجود آوردند که کاملا صورت و شکل نثر موزون و آهنگدار را به خود مىگیرد ولى تا آنجایى که ما مىدانیم هرگز در تاریخ ادبیات فرانسه آنها را به جرم تجاوز به قالب وزن و مضمون قدیمى رمانتیسم و یا کلاسیک شعر فرانسه نه دیوانه و یاوهگو خواندند و نه از جرگه شاعران راندند، این مختصر براى این بود که هنرمندان جوان ما از گفتهها و نوشتههایى که متضمن حمله به آنهاست تعجب نکنند و از تکاپو ننشینند. این داستان تازهاى نیست و اگر این روزها در هنر شعر و شاعرى حکومت نظامى اعلام کردهاند هیچ تعجبى ندارد. در این معرکه دفاع از شعر نو بدبخت و بینوا دردسرى است و دفاع از اشعار آقاى رحمانى دردسر دیگرى. آقاى رحمانى بهکلى زنجیر اوزان و بحور عروض فارسى را در اشعار خود پاره نکرده است، مخصوصآ وزن موسیقى کلاسیک شعر فارسى بهوضوح در اشعار او بهچشم مىخورد شاید از این حیث مىتوانید اساتید مسلم ادب و شعراى منالمهد الى اللحد ما را راضى و خشنود گرداند اما آقاى رحمانى بدبختانه شعر فارسى را از آن رمانتیسم عالى و بیکرانه قرون گذشته به رئالیسم (مبتذل) و سبک اکنون سقوط داده است! در شعر رحمانى طبع ظریف و لطیف و آسمانى اساتید فن سیراب نمىشود بلکه متنفر و آزرده هم مىگردد، باطن قدسى و ضمیر روشن و بىگناه شعراى بزرگ و نویسندگان شهیر ما از این همه رذالت مکدر و افسرده مىشود و از اینکه شعر، این ودیعه الهى، این زلال آسمان، این زبان گویاى سعدى و حافظ و نظامى؛ از اوج فاخر! افقهاى رنگین و طلایى! به لجنزار عفن و بدبوى زندگى مردم کوچه و بازار افتاده است، مأیوس مىشوند؛ بله بهعقیده ما آقاى رحمانى را باید تکفیر کرد! سنگسار کرد! او دامن اخلاق، اخلاق بزرگان و دانشمندان و شعرا و نویسندگان بزرگ ما، را در شعر خود ملکوک کرده است؛ او براى بیان دردها و رنجهاى مردم براى نقاشى حقایق تلخ و دردآورى که در اجتماع ما بهچشم مىخورد از شعر سوء استفاده کرده و خیلى صریح و بىپرده و عریان، احساس و درک باطنى خود را از بسیارى از چیزها در قالب شعر ریخته است؛ او آنچه را که در عالم واقعبین یک زن و مرد مىگذرد و یا شبگردى و سرگردانى یک فاحشه و یا قیافه کریه و جانگداز یک قسمت از شهر ما را خیلى صریح و بىپرده با کلماتى درشت و خشن و با لحنى پرخاشجو و تحکمآمیز بیان کرده است. این اولین خصوصیت بارز شعر رحمانى است و من بیشتر از همین خصوصیت شعر او دفاع مىکنم؛ رحمانى طراح ماهرى است: او در شعر درست کار نقاشى را انجام مىدهد که فقط با چند خطى سایهدار و تاریک و روشن با مایهاى خیلى کمتر از حد معمول دنیایى را مجسم مىکند. این خصوصیت دیگرى است که در شعر رحمانى بهچشم مىخورد. در کتاب کوچ رحمانى مناظرى را مجسم مىکند که در نوع خود بىنظیر است: آنجا مناظر حقیقى و زنده و دور از خیالپردازى است؛ این رئالیسم قوى بیش از هر چیز دیگر شعر رحمانى را غنى و پرمایه کرده است: او با قلمموى شعر، با رنگ کلمات، طرح سقاخانه را جلو چشم شما تصویر مىکند؛ با جملات کوتاه سرگذشت و تاریخ و مواد تشکیلدهنده سقاخانه را بیان مىنماید و این بیان تا سرحد مهارت و استادى پیش مىرود. اشعار دیگر او نظیر قطعه تریاک و یا قطعه مادر وشهر خاموش و منادى ادعانامهاى است برعلیه فکر کهنه و نظام کهنه و رنج و بدبختى که نسل جوان ما در زنجیر قیود زمان مىکشد. شعر رحمانى زبان مخصوصى دارد؛ مىتوان گفت براى اولین بار رحمانى کلمات تازهاى را وارد در شعر کرده است. این ترکیبات نو و کلمات تازه در شعر رحمانى همه جا با مضمون تو همراه است. مثل اینکه آن کسانى که با شعر نو مخالفت مى کنند با محتوى این اشعار بیش از شکل ظاهرى آن دشمنى مىورزند و کتمان نمىتوان کرد که حق هم با آنهاست! البته اگر گویندهاى هنرمند با صراحت لهجه در… بنالد و یا شعر نو را نقاشى کند و باعث پناه بردن به افیون و مخدرات را بیان نماید و یا سایه مسجد و سقاخانه را ترمیم کند فضولى کرده است! این فضولىها خیلىها را ناراحت مىکند و باعث خیلى گرفتارىها مىشود. ولى شاعر به کار خود ادامه مىدهد: نداى او باعث امیدوارى نسل جوان ماست.

وزن 889 کیلوگرم
مؤلف

ناشر

Color

تک رنگ

گروه

کشور

سال چاپ

نوبت چاپ

اندازه کتاب

نوع جلد

ژانر کتاب

نوع کاغذ

نوع صحافی

Writing

زبان

Original Language

تعداد صفحات ۷۲۰ صفحه
شمارگان ۱۱۰۰ نسخه
شابک 9789643513016
0 reviews
0
0
0
0
0

نقد و بررسی‌ها

پاک‌کردن فیلترها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “مجموعه اشعار نصرت رحمانی ”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیشنهاد تهران 55