کلیات نظامی گنجوی

۱۸۵,۰۰۰ تومان

شناسه محصول: T55-38777 دسته: , , ,

کلیات نظامی گنجوی زرکوب (نگاه) توضیحات: انتشارات نگاه منتشر کرد: دیوان خمسه نظامی در واقع عبارت از شش دفتر است ، که هر یک از شش دفتر او، بنا به درخواست یکی از فرمانروایان زمان به رشته نظم درآمده است. این شش دفتر عبارتند از: مخزن الاسرار، خسرو و شیرین، لیلی و مجنون، هفت پیکر که آن را (هفت گنبد) و (بهرام نامه) نیز نامیده اند، شرفنامه، اقبالنامه یا خرد نامه. الیاس بن یوسف نظامی وحید دستگردی (مصحح)، به اهتمام پرویز بابایی دیوان خمسه نظامى در واقع عبارت از شش دفتر است که چون «شرف نامه» و «اقبال نامه» هر دو شامل داستان اسکندر مقدونى است و این دو منظومه را با هم اسکندرنامه نیز گفته اند، مجموعه شش دفتر را «خمسه نظامى» نامیده اند. هر یک از شش دفتر او، بنا به درخواست یکى از فرمانروایان زمان به رشته نظم درآمده است مخزن الاسرار به نام ملک فخرالدین بهرام شاه پادشاه ارزن جان به سال 552 پایان یافته است خسرو و شیرین بهنام ابوطالب طغرل ابن ارسلان پادشاه سلجوقى و اتابک شمس الدین ابوجعفر محمد ایلدگز ملقب به جهان پهلوان و برادر وى اتابک قزل ارسلان در حدود 573 آغاز و در 576 پایان یافته است لیلى و مجنون به خواهش ابوالمظفر شروان شاه که از نسل بهرام چوبین بوده است گفته شده و سرودن آن فقط چهار ماه به طول انجامیده و در 585 هجرى پایان پذیرفته است .هفت پیکر که آن را «هفت گنبد» و «بهرام نامه» نیز نامیده اند، به نام سلطان علاءالدین کرپارسلان در حدود 593 هجرى انجام یافته است . شرفنامه را به خواهش اتابک اعظم ملک نصرالدین ابوبکر سلجوقى فرزند اتابک محمد جهان پهلوان سروده ولى تاریخ آغاز و انجام آن معلوم نیست اما از قرار پس از 593 هجرى به نظم درآمده است. اقبال نامه یا خردنامه به نام ملک عزالدین محمود بن ارسلان سلجوقى پادشه موصل است. نظامى اقبالنامه را در سال 599 هجرى توسط یگانه فرزندش محمد نزد ملک عزالدین فرستاده است. توضیحات برگزیده ای از کلیات نظامی گنجوی: چو چشم شوخ او فرهاد را دید به دستش دشنه پولاد را دید بسان شیر وحشی جسته از بند چو پیل مست گشته کوه می‌کند دلش در کار شیرین گرم گشته به دستش سنگ و آهن نرم گشته از آن آتش که در جان و جگر داشت نه از خویش و نه از عالم خبر داشت به یاد روی شیرین بیت می‌گفت چو آتش تیشه می‌زد کوه می‌سفت در آغاز کلیات خمسه نظامی گنجوی می خوانیم: در شرح حال حکیم نظامى الیاس ابن یوسف متخلّص به نظامى ــ شاعر بزرگ سده ششم هجرى ــ در شهر گنجه واقع در جمهورى آذربایجان کنونى تولد یافته و چنان که از اشعار او برمىآید تا آخر عمر در آن شهر ماندگار شده است ولى از فحواى اشعارش پیداست که اصلاً از عراق عجم بوده است. در بحر بیکران شعر و ادب پارسى، حکیم نظامى گنجهاى یکى از بزرگان آن بهشمار مىرود. نظامى، در اوزان مختلف مثنوى همچون سعدى و حافظ در غزل، سرآمد سخنوران دوران است و در این عرصه فقط فردوسى و مولانا جلالالدین رومى را مىتوان شایان مقایسه با حکیم نظامى دانست. نظامى در علوم ادبى و عربى، عقلى و نقلى و نیز در علوم طبیعى و فلسفه نیز در ردیف حکماى طراز اول زمان خود جاى داشته و در این رشتهها به تدریس نیز مىپرداخته است. در عرفان نیز در شمار یکى از پیشوایان بهشمار مىرفته. از لحاظ معتقدات مذهبى گرچه تشیع نظامى ثابت نشده است ولى از آنجا که حضرت على را به سبب مقام علم و فضل وى بر دیگران مقدم مىداشته، چنین مىنماید به مذهب شافعى تعلق خاطر داشته است. نظامى با آنکه به اصول و شریعت اسلامى پاىبندى داشته ولى از طرح برخى مسایل فلسفى هم که ظاهرآ با اصول اسلامى چندان سازگار نبوده، فروگذار نکرده است. حکیم نظامى از حیث پاکى اخلاقى و تقواى بیان، در میان همه شعراى پارسىگو، فقط با فردوسى قابل مقایسه است. در آثار این دو بزرگوار از آغاز تا پایان یک لفظ زشت و رکیک مشاهده نمىشود. نظامى در منظومههاى خسرو و شیرین و لیلى و مجنون از عشق آمیخته به عفت سخن مىدارد و حتى در توصیف همبسترى آنان به زبان شعر، لحظهاى از روش پرهیزگارانه منحرف نمى شود. از حکیم نظامى شش گنجینه، در بحور مختلف مثنوى به یادگار مانده است و به تصدیق استادان و پژوهندگان ادب پارسى، پیش از نظامى هیچکس در این اوزان سخن نگفته بوده است و پس از نظامى نیز با آنکه شاعران بسیارى به تقلید از او برخاستهاند، هیچکدام از عهده رقابت با وى برنیامدهاند. دیوان خمسه نظامى در واقع عبارت از شش دفتر است که چون «شرفنامه» و «اقبالنامه» هر دو شامل داستان اسکندر مقدونى است و این دو منظومه را با هم اسکندرنامه نیز گفتهاند، مجموعه شش دفتر را «خمسه نظامى» نامیدهاند. هر یک از شش دفتر او، بنا به درخواست یکى از فرمانروایان زمان به رشته نظم درآمده است : 1. مخزنالاسرار به نام ملک فخرالدین بهرامشاه پادشاه ارزنجان به سال 552 پایان یافته است. 2. خسرو و شیرین بهنام ابوطالب طغرل ابن ارسلان پادشاه سلجوقى و اتابک شمسالدین ابوجعفر محمد ایلدگز ملقب به جهانپهلوان و برادر وى اتابک قزل ارسلان در حدود 573 آغاز و در 576 پایان یافته است. 3. لیلى و مجنون به خواهش ابوالمظفر شروانشاه که از نسل بهرام چوبین بوده است گفته شده و سرودن آن فقط چهار ماه به طول انجامیده و در 585 هجرى پایان پذیرفته است. 4. هفت پیکر که آن را «هفت گنبد» و «بهرامنامه» نیز نامیدهاند، به نام سلطان علاءالدین کرپارسلان در حدود 593 هجرى انجام یافته است. 5. شرفنامه را به خواهش اتابک اعظم ملک نصرالدین ابوبکر سلجوقى فرزند اتابک محمد جهانپهلوان سروده ولى تاریخ آغاز و انجام آن معلوم نیست اما از قرار پس از 593 هجرى به نظم درآمده است. 6. اقبالنامه یا خردنامه به نام ملک عزالدین محمود بن ارسلان سلجوقى پادشه موصل است. نظامى اقبالنامه را در سال 599 هجرى توسط یگانه فرزندش محمد نزد ملک عزالدین فرستاده است. Ê تاریخ تولد نظامى را اغلب تذکرهنویسان میان 533 تا 540 هجرى ذکر کردهاند و نکتهاى که ما را در پذیرفتن تولد وى در این تاریخ راسخ مىنماید ابیات مخزنالاسرار است. نظامى سرودن مخزنالاسرار را چنانکه مذکور افتاد، در سال 570 هجرى آغاز کرده است و در آن هنگام شاعرى جوان بوده که در آن منظومه، به شعراى سالخوردهاى که نسبت به او حسد مىورزیدهاند اشاره نموده و سخت آنان را مورد نکوهش قرار داده، به ستایش و تشویق جوانان پرداخته است. اجداد وى را به ترتیب به نامهاى ذکى و مؤید نوشتهاند. مادرش رئیسه نام داشته و از قبیلهاى کرد برخاسته بوده است. چنان که از اشعار حکیم نظامى برمىآید، وى در سراسر عمر سهبار ازدواج کرده ولى از میان این سه زن، همسر نخستین او آفاق معشوق و محبوب وى بوده است و حتى با اینکه همسر سوم خویش را هم بسیار دوست مىداشته، در نزد وى به اندازه آفاق عزیز نبوده است. نظامى منظومه خسرو و شیرین را در دوران عشق این زن سروده و در پایان همین منظومه آفاق از دنیا مىرود و فرزندى از وى به نام محمّد به یادگار مىماند. شاعر در پایان داستان خسرو و شیرین یعنى پس از مرگ شیرین با حسرت بسیار از آفاق نام مىبرد و اشاره مىکند که این قصه افسانه نیست بلکه ملهم از معاشقهاى است که میان وى و آفاق وجود داشته است. مرثیه مرگ شیرین هم در واقع اشارهاى به مرگ آفاق است. تاریخ وفات حکیم نظامى را در حدود سالهاى 599 تا 602 هجرى نوشتهاند و از قرار مذکور حکیم گنجهاى حدود 64 سال عمر کرده است. جنازه وى را با احترام به خاک سپردند و مرقد او قرنها به صورت زیارتگاه مشتاقان وى درآمد. بقعه و بارگاه او که در طول سدهها رو به ویرانى نهاده بود از نخستین سالهاى استقرار دولت جمهورى آذربایجان شوروى، دوباره مورد توجه قرار گرفت و تعمیرات و اصلاحات اساسى در آن صورت گرفت. فهرست مندرجات مخزنالاسرار آغاز سخن 15 (مناجات اول) در سیاست و قهر یزدان 17 (مناجات دوم) در بخشایش و عفو یزدان 18 در نعت رسول اکرم 19 در معراج 20 نعت اول 22 نعت دوم 23 نعت سوم 24 نعت چهارم 25 در مدح ملک فخرالدین بهرامشاهبن داود 26 خطاب زمین بوس 27 در مقام و مرتبت این نامه 28 گفتار در فضیلت سخن 30 برترى سخن منظوم از منثور 30 در توصیف شب و شناختن دل 33 خلوت اول در پرورش دل 35 ثمره خلوت اول 38 خلوت دوم در عشرت شبانه 39 ثمره خلوت دوم 41 مقالت اول در آفرینش آدم 42 داستان پادشاه نومید و آمرزش یافتن او 45 مقالت دوم در عدل و نگهدارى انصاف 45 حکایت نوشیروان با وزیر خود 47 مقالت سوم در حوادث عالم 49 حکایت سلیمان با دهقان 50 مقالت چهارم در رعایت از رعیت 51 داستان پیرزن با سلطان سنجر 52 مقالت پنجم در وصف پیرى 53 داستان پیر خشتزن 54 مقالت ششم در اعتبار موجودات 55 داستان سگ و صیاد و روباه 56 مقالت هفتم در فضیلت آدمى بر حیوانات 58 داستان فریدون با آهو 59 مقالت هشتم در بیان آفرینش 60 داستان میوهفروش و روباه 62 مقالت نهم در ترک مئونات دنیوى 62 داستان زاهد توبهشکن 64 مقالت دهم در نمودار آخرالزمان 65 داستان عیسى 67 مقالت یازدهم در بیوفایى دنیا 67 داستان مؤبد صاحبنظر 68 مقالت دوازدهم در وداع منزل خاک 69 داستان دو حکیم متنازع 70 مقالت سیزدهم در نکوهش جهان 71 داستان حاجى و صوفى 72 مقالت چهاردهم در نکوهش غفلت 74 داستان پادشاه ظالم با مرد راستگوى 76 مقالت پانزدهم در نکوهش رشگبران 76 داستان ملکزاده جوان با دشمنان پیر 78 مقالت شانزدهم در چابک روى 79 داستان کودک مجروح 80 مقالت هفدهم در پرستش و تجرید 81 داستان پیر و مرید 82 مقالت هیجدهم در نکوهش دورویان 83 داستان جمشید با خاصگى محرم 84 مقالت نوزدهم در استقبال آخرت 86 داستان هارونالرشید با موىتراش 87 مقالت بیستم در وقاحت ابناى عصر 88 خسرو شیرین در توحید بارى 95 در استدلال نظر و توفیق شناخت 97 آمرزش خواستن 98 در نعت رسول اکرم صلىاللّه علیه و سلم 100 در سابقه نظم کتاب 101 در ستایش طغرل ارسلان 102 ستایش اتابک اعظم شمسالدین محمد 103 خطاب زمین بوس 105 در مدح شاه مظفرالدین قزل ارسلان 107 در پژوهش این کتاب 109 سخنى چند در عشق 111 عذرانگیزى در نظم کتاب 112 آغاز داستان خسرو و شیرین 114 عشرت خسرو در مرغزار و سیاست هرمز 116 شفیع انگیختن خسروپیران را پیش پدر 117 به خواب دیدن خسرونیاى خویش انوشیروان را 118 حکایت کردن شاپور از شیرین و شبدیز 118 رفتن شاپور در ارمن به طلب شیرین 122 نمودن شاپور صورت خسرو را بار اول 123 نمودن شاپور صورت خسرو را بار دوم 125 نمودن شاپور صورت خسرو را بار سوم 125 پیدا شدن شاپور 127 گریختن شیرین از نزد مهین بانو به مداین 131 دیدن خسرو شیرین را در چشمهسار 134 رسیدن شیرین به مشگوى خسرو در مداین 138 ترتیب کردن کوشک براى شیرین 139 رسیدن خسرو به ارمن نزد مهین بانو 140 مجلس بزم خسرو و باز آمدن شاپور 142 رفتن شاپور دیگر بار به طلب شیرین 144 آگاهى خسرو از مرگ پدر 147 بر تخت نشستن خسرو به جاى پدر 148 باز آوردن شاپور شیرین را پیش مهین بانو 148 گریختن خسرو از بهرام چوبین 149 بهم رسیدن خسرو و شیرین در شکارگاه 150 اندرز و سوگند دادن مهین بانو شیرین را 151 صفت بهار و عیش خسرو و شیرین 154 شیر کشتن خسرو در بزمگاه 155 افسانه گفتن خسرو و شیرین و شاپور و دختران 157 افسانهسرایى ده دختر 158 مراد طلبیدن خسرو از شیرین و مانع شدن او 161 به خشم رفتن خسرو از پیش شیرین و پیوند او با مریم 167 جنگ خسرو با بهرام و گریختن بهرام 169 بر تخت نشستن خسرو به مداین بار دوم 171 نالیدن شیرین در جدایى خسرو 173 وصیت کردن مهین بانو شیرین را 175 نشستن شیرین به پادشاهى بر جاى مهین بانو 177 آگهى خسرو از مرگ بهرام چوبین 178 بزمآرایى خسرو 181 شفاعت کردن خسرو پیش مریم از شیرین 184 فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین 185 آغاز عشق فرهاد 192 زارى کردن فرهاد از عشق شیرین 195 آگاهى یافتن خسرو از عشق فرهاد 197 رأى زدن خسرو در کار فرهاد 198 مناظره خسرو با فرهاد 199 کوه کندن فرهاد و زارى او 201 رفتن شیرین بهکوهبیستونو سقط شدناسبوى 205 آگاهى خسرو از رفتن نزد فرهاد و کشتن فرهاد به مکر 207 تعزیتنامه خسرو به شیرین به افسوس 210 مردن مریم و تعزیتنامه شیرین به خسرو 212 رسیدن نامه شیرین به خسرو 214 صفت داد و دهش خسرو 215 شنیدن خسرو اوصاف شکر اسپهانى را 217 تنها ماندن شیرین و زارى کردن وى 223 رفتن خسرو سوى قصر شیرین به بهانه شکار 227 دیدن خسرو شیرین را و سخن گفتن با شیرین 230 پاسخ دادن شیرین خسرو را 231 پاسخ دادن خسرو شیرین را 233 پاسخ دادن شیرین خسرو را 235 پاسخ خسرو شیرین را 237 پاسخ دادن شیرین به خسرو 238 پاسخ دادن خسرو شیرین را 241 پاسخ دادن شیرین خسرو را 242 پاسخ خسرو شیرین را 245 پاسخ دادن شیرین خسرو را 247 بازگشتن خسرو از قصر شیرین 249 پشیمان شدن شیرین از رفتن خسرو 252 غزل گفتن نکیسا از زبان شیرین 256 سرود گفتن باربد از زبان خسرو 257 سرود گفتن نکیسا از زبان شیرین 258 سرود گفتن باربد از زبان خسرو 259 سرود گفتن نکیسا از زبان شیرین 260 غزل گفتن باربد از زبان خسرو 262 سرود گفتن نکیسا از زبان شیرین 262 سرود گفتن باربد از زبان خسرو 264 بیرون آمدن شیرین از خرگاه 265 آوردن خسرو شیرین را از قصر به مداین 267 زفاف خسرو و شیرین 269 اندرز شیرین خسرو را در داد و دانش 274 سؤال و جواب خسرو و بزرگ امید 275 در نبوت پیغمبر اکرم 279 گفتن چهل قصه از کلیله و دمنه با چهل نکته 279 حکمت و اندرزسرایى حکیم نظامى 282 صفت شیرویه و انجام کار خسرو 283 کشتن شیرویه خسرو را 286 جان دادن شیرین در دخمه خسرو 288 نتیجه افسانه خسرو و شیرین 292 در نصیحت فرزند خود محمد گوید 292 در خواب دیدن خسرو پیغمبر اکرم را 293 نامه نبشتن پیغمبر به خسرو 295 معراج پیغمبر 297 اندرز و ختم کتاب 299 طلب کردن طغرلشاه حکیم نظامى را 302 تأسف بر مرگ شمسالدین محمد جهان پهلوان 307 لیلى و مجنون به نام ایزد بخشاینده 311 نعت پیغمبر اکرم (ص) 314 برهان قاطع در حدوث آفرینش 318 سبب نظم کتاب 321 در مدح شروانشاه اختسانبن منوچهر 324 خطاب زمینبوس 327 سپردن فرزند خویش به فرزند شروانشاه 328 در شکایت حسودان و منکران 330 در نصیحت فرزند خود محمد نظامى 332 یاد کردن بعضى از گذشتگان خویش 333 آغاز داستان 338 عاشق شدن لیلى و مجنون به یکدیگر 340 در صفت عشق مجنون 342 رفتن پدر مجنون به خواستارى لیلى 345 زارى کردن مجنون در عشق لیلى 347 بردن پدر مجنون را به خانه کعبه 350 پند دادن پدر مجنون را 353 حکایت 356 در احوال لیلى 357 خواستارى ابنسلام لیلى را 362 رسیدن نوفل به مجنون 363 جنگ کردن نوفل با قبیله لیلى 366 عتاب کردن مجنون با نوفل 369 مصاف کردن نوفل بار دوم 370 رهانیدن مجنون آهوان را 373 سخن گفتن مجنون با زاغ 376 بردن پیرزن مجنون را در خرگاه لیلى 377 دادن پدر لیلى را به ابن سلام 380 آگاهى مجنون از شوهر کردن لیلى 383 رفتن پدر مجنون به دیدن فرزند 387 وداع کردن پدر مجنون را 391 آگاهى مجنون از مرگ پدر 393 انس مجنون با وحوش و سباع 395 نیایش کردن مجنون به درگاه خداى تعالى 398 رسیدن نامه لیلى به مجنون 401 نامه مجنون در پاسخ لیلى 407 آمدن سلیم عامرى خال مجنون به دیدن او 409 دیدن مادر مجنون را 412 آگاهى مجنون از وفات مادر 413 خواندن لیلى مجنون را 415 غزل خواندن مجنون نزد لیلى 417 آشنا شدن سلام بغدادى با مجنون 419 وفات یافتن ابن سلام شوهر لیلى 423 صفت رسیدن خزان و درگذشتن لیلى 425 وفات مجنون بر روضه لیلى 429 ختم کتاب به نام شروانشاه 431 هفت پیکر به نام ایزد بخشاینده 435 در نعت پیغمبر اکرم 437 معراج پیغمبر اکرم 438 سبب نظم کتاب 440 دعاى پادشاه سعید علاءالدین کرپ ارسلان 443 ستایش سخن و حکمت و اندرز 448 در نصیحت فرزند خویش محمد 453 آغاز داستان بهرام 456 صفت سمنار و ساختن قصر خورنق 457 صفت خورنق و ناپیدا شدن نعمان 460 شکار کردن بهرام و داغ کردن گوران 462 کشتن بهرام اژدها را و گنج یافتن 464 دیدن بهرام صورت هفتپیکر را در خورنق 466 آگاهى بهرام از وفات پدر 468 لشگر کشیدن بهرام به ایران 469 نامه پادشاه ایران به بهرام گور 471 پاسخ دادن بهرام ایرانیان را 472 برگرفتن بهرام تاج را از میان دو شیر 477 بر تخت نشستن بهرام به جاى پدر 478 داستان بهرام با کنیزک خویش 482 بردن سرهنگ بهرام گور را به مهمانى 485 لشکر کشیدن خاقان چین به جنگ بهرام گور 489 عتاب کردن بهرام با سران لشگر 492 خواستن بهرام دختر شاهان هفت اقلیم را 495 صفت بزم بهرام در زمستان و ساختن هفت گنبد 496 نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه 501 نشستن بهرام روز یکشنبه در گنبد زرد 518 نشستن بهرام روز دوشنبه در گنبد سبز 525 نشستن بهرام روز سهشنبه در گنبد سرخ 523 نشستنبهرامروز چهارشنبه در گنبد پیروزهرنگ 544 نشستن بهرام روز پنجشنبه در گنبد صندلى 558 نشستن بهرام روز آدینه در گنبد سپید 570 آگاهى بهرام از لشکرکشى خاقان چین بار دوم 580 اندرز گرفتن بهرام از شبان 584 شکایت کردن هفت مظلوم 588 کُشتن بهرام وزیر ظالم را 593 فرجام کار بهرام و ناپیدا شدن او در غار 595 درختم کتاب و دعاى علاءالدّین کرپ ارسلان 600 شرفنامه به نام ایزد بخشاینده 605 مناجات به درگاه بارى عز شأنه 608 در نعت خواجه کاینات 609 در معراج پیغمبر اکرم 610 در سابقه نظم شرفنامه 613 در حسب حال و انجام روزگار 615 در شرف این نامه بر دیگر نامهها 617 تعلیم خضر در گفتن داستان 621 ستایش اتابیک اعظم نصرهالدین ابوبکر بن محمد 624 فرو گفتن داستان به طریق ایجاز 627 رغبت نظامى به نظم شرفنامه 630 آغاز داستان و نسب اسکندر 632 دانش آموختناسکندر از نقوماجس حکیم 634 پادشاهى اسکندر به جاى پدر 637 تظلم مصریان از زنگیان پیش اسکندر 639 پیکار اسکندر با لشگر زنگبار 641 بازگشتن اسکندر از جنگ زنگ با فیروزى 654 سگالش نمودن اسکندر بر جنگ دارا 656 آیینه ساختن اسکندر 660 خراج خواستن دارا از اسکندر 662 شتافتن اسکندر به جنگ دارا 665 راى زدن دارا با بزرگان ایران 668 نامه دارا به اسکندر 674 پاسخ نامه دارا از جانب اسکندر 676 جنگ دارا با اسکندر 679 کشتن سرهنگان دارا را 683 نشستن اسکندر بر جاى دارا 690 ویران کردن اسکندر آتشکدههاى ایران زمین را 697 خواستارى اسکندر روشنک را 701 به پادشاهى نشستن اسکندر در اصطخر 706 فرستادن اسکندر روشنک را به روم 710 رفتن اسکندر به جانب مغرب و زیارت کعبه 713 داستان نوشابه پادشاه بردع 716 بزم اسکندر با نوشابه 728 رفتن اسکندر به کوه البرز 730 گشودن اسکندر دز دربند را به دعاى زاهد 733 رفتن اسکندر به دز سریر 738 رفتن اسکندر به غار کیخسرو 742 رفتن اسکندر به رى و خراسان 746 رفتن اسکندر به هندوستان 750 رسیدن نامه اسکندر به کید هندو 753 رفتن اسکندر از هندوستان به چین 756 سگالش خاقان در پاسخ اسکندر 763 مناظره نقاشان رومى و چینى 773 مهمان کردن خاقان چین اسکندر را 775 بازگشتن اسکندر از چین 781 رسیدن اسکندر به دشت قفچاق 783 رسیدن اسکندر به کشور روس 786 جنگ اول اسکندر با روسیان 789 جنگ دوم اسکندر با روسیان 792 جنگ سوم اسکندر با روسیان 794 جنگ چهارم اسکندر با روسیان 796 جنگ پنجم اسکندر با روسیان 798 جنگ ششم اسکندر با روسیان 799 جنگ هفتم اسکندر با روسیان 801 پیروزى یافتن اسکندر بر روسیان 808 رهایى یافتن نوشابه 810 نشاط کردن اسکندر با کنیزک چینى 813 افسانه آب حیوان 818 رفتن اسکندر در ظلمات 823 بیرون آمدن اسکندر از ظلمات 826 بازآمدن اسکندر به روم 829 در ستایش اتابک نصرهالدّین 831 اقبالنامه بنام ایزد بخشاینده 835 نیایش به درگاه باریتعالى 836 در نعت پیغمبر اکرم 837 تازه کردن داستان و یاد دوستان 838 در اندازه هر کارى نگهداشتن 843 در ستایش ممدوح 844 خطاب زمین بوس 846 آغاز داستان 847 در اینکه چرا اسکندر را ذوالقرنین گویند 850 داستان اسکندر با شبان دانا 852 افسانه ارشمیدس با کنیزک چینى 855 افسانه ماریه قبطیه 858 افسانه نانواىبىنوا و توانگرى وى بهطالعپسر 863 انکار کردن هفتاد حکیم سخن هرمس را 867 اغانى ساختن افلاطون بر مالش ارسطو 895 حکایت انگشترى و شبان 871 احوال سقراط با اسکندر 874 گفتار حکیم هند با اسکندر 879 خلوت ساختن اسکندر با هفت حکیم در آفرینش نخست 884 گفتار ارسطو 885 گفتار والیس 886 گفتار بلیناس 886 گفتار سقراط 887 گفتار فرفوریوس 887 گفتار هرمس 888 گفتار افلاطون 888 گفتار اسکندر 889 گفتار حکیم نظامى 889 رسیدن اسکندر به پیغمبرى 890 خردنامه ارسطو 893 خردنامه افلاطون 897 خردنامه سقراط 900 جهانگردى اسکندر با دعوى پیغمبرى 903 رسیدن اسکندر به عرض جنوب 914 گذر کردن اسکندر دیگر باره به هندوستان 919 رسیدن اسکندر بهحدشمالو بستن سد یاجوج 929 بازگشتن اسکندر از حد شمال به عزم روم 935 وصیتنامه اسکندر 937 سوگندنامه اسکندر به مادر 940 رسیدن نامه اسکندر به مادرش 946 نالیدن اسکندروس در مرگ پدر و رها کردن پادشاهى 947 انجامش روزگار ارسطو 948 انجامش روزگار هرمس 949 انجامش روزگار افلاطون 950 انجامش روزگار والیس 950 انجامش روزگار بلیناس 951 انجامش روزگار فرفوریوس 951 انجامش روزگار سقراط 952 انجامش روزگار نظامى 952 ستایش ملک عزالدین مسعود بن ارسلان 953 انجامش اقبالنامه 954

وزن 1987 کیلوگرم
مؤلف

، ،

ناشر

Color

تک رنگ

کشور

سال چاپ

نوبت چاپ

اندازه کتاب

نوع جلد

Writing

زبان

Original Language

تعداد صفحات ۱۰۰۰ صفحه
شمارگان ۲۰۰ نسخه
شابک 9789643515768
0 reviews
0
0
0
0
0

نقد و بررسی‌ها

پاک‌کردن فیلترها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “کلیات نظامی گنجوی ”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیشنهاد تهران 55