قصه های فلیکس 8 (فلیکس در میان بچه های دنیا)،(گلاسه) (زعفران)

توضیحات اثری است از آنت لنگن به تصویرگری کنستانزا دروپ، ترجمه منیژه نصیری و چاپ انتشارات زعفران. سوفی به همراه خانواده و خرگوش کوچولوی عروسکی اش ،فلیکس، برای تعطیلات به سواحل سوئد سفر کرده اند، در این سفر اتفاق بدی می افتد، فلیکس از قایق به آب پرت می شود و هرچه سوفی و پدرش منتظر می ماند تا دوباره روی آب بیاید و او را بردارند، اتفاقی نمی افتد. سوفی خیلی ناراحت است و گمان می کند که عروسک دوست داشتنی اش غرق شده. فصل مدرسه ها رسیده و سوفی از اینکه می تواند بیشتر در اصطبل بماند خوشحال است، یک روز وقتی از اصطبل به خانه برمی گردد پدرش می گوید که نامه ای برایش رسیده. نامه از طرف فلیکس است، او در نقطه ای دیگر از کره زمین است و درباره آن جا برای سوفی نوشته است. فلیکس به جاهای مختلفی سفر می کند و در نامه هایش اطلاعات گوناگونی از آن جا به سوفی می دهد. وقتی که فلیکس به خانه بر می گردد یک هدیه ی جالب برای سوفی آورده تو می توانی نامه ها و هدیه ی او را در همین کتاب ببینی و اطلاعات خودت را افزایش بدهی. گزیده ای از کتاب فلیکس ناپدید شده بود. اتفاق خیلی خیلی بدی بود! چون سوفی و فلیکس از بچگی با هم بودند؛ یا اگر بخواهیم دقیق تر بگوییم، از وقتی که هر دو در گهواره بودند. خرگوش کوچولو و سوفی از هم جدا نمی شدند. فقط گاهی فلیکس به سفر می رفت، اما در سفر همیشه برای سوفی نامه می نوشت و همیشه با هدیه های خوب به خانه برمی گشت. آه! فلیکس دوباره غیبش زده بود. سوفی هر روز با نگرانی ساحل را می گشت. از ماهیگیرهایی که در بندر توی قایق های شان نشسته بودند سوال می کرد اما خبری نبود که نبود! توضیحات: انتشارات زعفران منتشر کرد: اگر فیلکس،خرگوشی عروسکی سوفی،موقع قایق سواری روی عرشه نمیرفت.این همه اتفاق نمی افتاد.فیلکس ماجراجویی های تازه ای را شروع میکند. سفر او را پیش بچه های دنیا میبرد.او در نامه هایش برای سوفی از نیلس-آسلاک پسر بچه ای سامی که با خانواده اش در سرزمین های شمالی گوزن پرورش میدهند و از عایشه،دختر بچه ای از طوارق مینویسد که همراه قومش از بیابان گرم و سوزان عبور میکند.او در مزرعه ی شتر مرغ ها در آفریقای جنوبی مهمان سائله میشود و در نیوزلند به میان مائوری ها میرود و با دختر بچه ای به اسم هینه ایتی موآنا دوست میشود.خرگوش عروسکی عاشق سفر با لایوئل و لزلی،دوقلوهای اهل سان فرانسیسکو هم دیدار میکند. چیزهایی مه فیلکس از کشورها و مردمانش در نامه هایش تعریف میکند آموزنده و جالب اند در پایان هم خرگوش کوچولو همراه با هدیه ی غافلگیر کننده ای پیش سوفی عزیزش برمیگردد