توضیحات اثری است از دارن شان به ترجمه فرزانه کریمی و چاپ انتشارات قدیانی. رمانی مهیج و تخیلی که با جذابیت تمام روایت می شود و حوادثی جالب و شگفت انگیز را به تصویر می کشد.. بریجیتا که همواره رویای داشتن فرزندانی جنگجو، دلیر و شجاع را در سر می پروراند، در روز ازدواج با شهریار که از زمان تولدش برای او انتخاب شده است، توسط کاهنه ای قدرتمند که شهریار او را به خشم آورده بود، ربوده می شود. او را مدت ها بعد، در حالیکه فرزندی در شکم دارد باز می گردانند، اما از ترس اینکه مبادا آبرویی از دست برود، توسط همسرش به هزار توی بدنام فرستاده می شود تا توسط مینیتور کشته شود. بریجیتا آرزو داشت که قبل از تولد فرزند از دنیا برود اما… گزیده ای از کتاب توی این دنیای مدرن، چیزی که بیشتر از هر مسئله دیگری مرا متعجب می کند این است که آدم ها خیلی شگفت زده نیستند. زمانی که من با مردم خودم زندگی می کردم دوره جادو و جادوگری بود، همراه با کاهنه ها و دروییدهایی که می توانستند کارهای باورنکردنی و خیلی عجیبی بکنند. ولی ما چیزهایی مثل هواپیما، کامپیوتر، تلوزیون یا ماشین نداشتیم. ما در خدمت دنیایی طبیعی بودیم، بدون اینکه فکر کنیم دنیا کجا می رود یا اینکه سیاره ما از کجا سرچشمه گرفته است. ما حتی نمی دانستیم که زمین گرد است.