صفحه اصلی دسته بندی 0 سبد ورود به سیستم

این انتخاب من بود (اثر نغمه گوگل ) (شادان)

کد شناسه :41752
این انتخاب من بود (اثر نغمه گوگل ) (شادان)
  • عنوان (نام کتاب) :
    این انتخاب من بود (اثر نغمه گوگل ) (شادان)
  • ناشر :
  • شابک :
    9786007368756
  • مولف :
  • نوبت چاپ :
    1
  • قطع :
    رقعی
  • نوع جلد :
    شومیز
  • تعداد کل صفحات :
    578
  • زبان اصلی :
    فارسی
  • وزن گرم :
    522
  • زبان محصول :
    فارسی
  • ملل :
  • ژانر :
  • نگارش :
  • رنگ :
    تک رنگ
  • تاریخ چاپ :
    1398/10/03
  • قيمت :
    740,000 ریال
ناموجود

توضیحات کتاب این انتخاب من بود روایتگر داستان زندگی دختری به نام نیاز با قلم نغمه گوگل و چاپ انتشارات شادان است. داستانی از زندگی و انتخاب هایی که آن را شکل می دهند، ماجرای دومین دختر یک خانواده پنج نفره به نام نیاز که شیوه زندگی و خواسته هایش با آن چه مادرش انتظار دارد همخوان نیست و تاحدودی به حاشیه رانده شده است. نیاز که تا پیش از رتبه آوری در رشته علوم انسانی چندان مهر و توجه مادرش را احساس نمی کند، پس از این موفقیت تحسین و غرور مادر سخت گیرش را برمی انگیزد و توجه مادرش روحیه ی مهرطلب او را ارضا می کند. در مراسم اهدای جوایز است که نیاز نگاه شیفته پسری به نام سروش را احساس می کند و برای اولین بار کسی خارج از محیط خانوادگی او را هرچند به شکلی غیر مستقیم غرق در محبت خود می سازد. کامران پسرعموی نیاز پیش از این با نگاه های محبت آمیز و رفتارهای خاص خود علاقه ی خود را به نیاز نشان داده اما مادر نیاز پای بند به قوانین خودش است و روی خوشی به این مسئله نشان نمی دهد. “این انتخاب من بود” از تصمیم و نقش انسان ها در تغییرات زندگی شان حکایت دارد و از مسئولیت پذیری برای آن چه برگزیده اند. گزیده ای از کتاب به راه افتاد و نیاز بی اراده به دنبالش روانه گشت. در ذهنش یک فکر مرتب می چرخید و ادامه گفتگو با مرد جوان را بی فایده نشان می داد؛ شرایط خانوادگی مهران نیکدوست هرگز اجازه ورود او را به خانه پدری اش نمی داد. نوع شغل پدر مهران در کتاب زندگی پدر و مادر نیاز، تعریف نشده بود. می دانست در مقابل عناوین دهان پر کن خانواده خودش حرفی برای گفتن وجود ندارد اما با تعجب احساس می کرد که کلمات غیر متعارف و جسورانه مهران در دلش جا باز کرده است. به تفاوتی که میانشان بود و هرگز تجربه اش نکرده بود، علاقه مند می شد. لبان برجسته و چشمان عسلی و قامت رشید او تفاوت های میانشان را کمرنگ جلوه می داد. با آنکه می دانست هرگز به وصال نخواهد انجامید اما در کافی شاپ، رو به رویش نشست و پذیرای گفته هایش شد.

بررسی و نظر خود را بنویسید

1 2 3 4 5

 *

 *

0 نظر