محمود سریعالقلم از استادان مسلم و صاحب نام، صاحب نظر و البته صاحب کرسی فلسفه سیاسی و از پژوهشگران تاریخ معاصر ایران است. وی، در جدیدترین اثر تحقیقیاش با عنوان اقتدار گرایی ایرانی در عهد پهلوی و در ادامه اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار، همچنان که در جایگاه علمی خود، سالهاست به بررسی جنبه های توسعه یافتگی در ایران پرداخته است؛ در کتاب پیش رو نیز تحولات این برهه از تاریخ معاصر ایران را از حیث دیدگاهها و نظریههای توسعهیافتگی بررسی کرده است و نحوه تصمیم گیری و تصمیم سازیها در جریانات و حکومت داری 57ساله پهلوی اول و دوم و نحوه مدیریت و روحیات و سلایق و نگرش ها و درمجموع چگونگی مدیریت این دوره را مورد تحقیق و کندوکاو قرار داده است. این کتاب از یک مقدمه و چهار فصل تشکیل شده است. نویسنده در فصل اول این کتاب ساختار و تئوری نظری دیدگاه خود مبتنی بر تعیین پیش نیازها و نظریه های توسعه یافتگی و روشهای پیشرفت و سامان یافتن و طی تصمیم سازی های موثر و سازنده و عقلانی را بررسی و تبیین کرده است. سریع القلم در این فصل، علتالعلل ِسقوط پهلوی را نداشتن یک سیستم واحد حکمرانی می داند و آن را ناشی از حکمرانی با محوریت و تکیه برابر پادشاه میپندارد. و فقدان این رویکرد یعنی توسعه یافتگی را در فرد گرایی پهلوی و در نتیجه آن را زمینه ساز فراز و نشیبها و حرکتهای سینوسی و نا همگون و آشفته قلمداد میکند و دلیل عدم دستیابی به توسعه یافتگی را از دوران قاجار و پهلوی را در عدم به کارگیری مبانی فلسفی مدرنیته میبیند. این پژوهشگر، همچنین، فقدان Nation-State یا دولت ملی مبتنی بر میزان اجماع فکری، فلسفی در میان نخبگان فکری و سیاسی ونویسندگان و سایر طیف های دیگر همچون روشنفکران و روزنامه نگاران و روحانیون و مدنیت فرهنگی و اسکلت حقوقی نظام سیاسی و اعمال محدودیت برای رقبای فکری و عدم تصمیم گیری رقابتی و جمعی، صرف نظر از پروژههای عمرانی این گونه حکمرانیهای غیرآگاهانه و بر اساس واقعیات جامعه را مانعی بر سر راه سامان سیاسی و توسعه یافتگی پایدار ایران درآن دوره از تاریخ ایران تلقی کرده و مجموع عوامل مذکور را علت قرار گرفتن در سراشیبی سقوط هر دو پهلوی میبیند. نویسنده، کانون نظری این نوع بحرانها را در تک روی همه جانبه و در نظر گرفتن همه مصالح و منافع بر اساس اعمال دیدگاهها و تحمیل سلیقههای فردی میداند. و نه تنها آن را منطبق با اصول نهاد سازی ندانسته یا به تعبیر بهتر نه تنها آن را با نهاد سازی مواجه و موافق نمیداند بلکه آن را دقیقاً روی آوردن به پوپولیسم مینامد. و چنان که گفته شد صرف نظر از آنکه در این دوره توجه و تمرکز بر پروژههای عمرانی و برخی از اشکال مدرن سازی همچون ارتش و راه آهن و نظام آموزشی مدرن صورت میپذیرد اما به خاطر همان سایه انداختن فرد گرایی و چارچوب استبدادی در نظام تصمیم گیری مدرن توسط مجریان امور توسعه عمرانی و تحقق پیشرفت و کامیابیهای مختلف اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و ... از داخل و خارج را ناکام میکند. به طور کلی سریع القلم در این اثر برآن است تا مبانی فلسفی یک کشور را و هر آنچه را که در گرو هویت و بنیانهای پیدا و پنهان برای رسیدن و رهیافتهایی به توسعه شده است، نشان دهد. به خصوص آنکه در فصل نتیجه گیری، ضمن ارائه جمع بندی عوامل موفقیت و رسیدن سامان سیاسی و بالطبع توسعه پایدار و متغیرهای پیشرفت و مراحل بعد آن را به طور مبسوط ذکر و برمی شمارد. به طور کلی، نویسنده در فصل دوم و سوم هم هر آنچه را که بین دو عامل 1.تحولات و 2. نظام تصمیم سازی در هر دو دوره پهلوی ارتباط پیدا می کند، میپردازد. سریع القلم با آوردن نقل قول و ذکر شواهد تاریخی حال و هوای هر عصر را تببین و تشریح می کند و تئوری پولولوتیک یا نظریه سیاسی را مطرح میسازد. تحقیق در اسناد و مدارک و خاطرات و نامه ها و یادداشتهای روزانه و سفرنامه ها و به طورکلی آثار علمی وسیع به دست داده شده است تا بتواند از این رهگذر نوعِ طرق مختلف پیشرفت و توسعه یافتگی را در ترازوی نقد مورد آزمون و بررسی قرار دهد.
0 نظر