تمام رنگی همراه با عکس در قسمتی از این کتاب می خوانیم :آهنگر و معمار در حیاط خانه آهنگر در حال صحبت و چای خوردن بودند. بهار آمده بود و گل ها در حال شکوفه زدن بودند، و پرندگان آواز می خواندند ناگهان صدای کودکان بلند شد. پسر معمار با عصبانیت فریاد می زد: اون توپ را بده پسر آهنگر هم گفت: برای چه این کار را بکنم این خانه ماست و توپ هم مال ماست. پسر آهنگر نزدیک پدرش رفت و پسرش گفت… این کتاب را نشر «داریوش» به چاپ رسانده است .
0 نظر