صفحه اصلی دسته بندی 0 سبد ورود به سیستم

قصه های بهرنگ (اثر صمد بهرنگی) (متن کامل) (نگاه)

کد شناسه :13108
قصه های بهرنگ (اثر صمد بهرنگی) (متن کامل) (نگاه)
  • عنوان (نام کتاب) :
    قصه های بهرنگ (اثر صمد بهرنگی) (متن کامل) (نگاه)
  • ناشر :
  • شابک :
    9789643518554
  • مولف :
  • نوبت چاپ :
    8
  • قطع :
    رقعی
  • نوع جلد :
    شومیز
  • نام گروه :
  • تعداد کل صفحات :
    391
  • نوع کاغذومقوا :
    تحریر
  • زبان اصلی :
    فارسی
  • وزن گرم :
    387
  • زبان محصول :
    فارسی
  • ملل :
  • ژانر :
  • نگارش :
  • نوع صحافی :
    چسب گرم
  • رنگ :
    تک رنگ
  • تاریخ چاپ :
    1401
  • قيمت :
    4,250,000 ریال

توضیحات گزیده ای از کتاب قصه های بهرنگ کتاب قصه های بهرنگ نوشتۀ صمد بهرنگی ادبیات کودکان نباید فقط مبلّغ «محبت و نوع‌دوستى و قناعت و تواضع» از نوع اخلاق مسیحیت باشد. باید به بچه گفت که به هر آنچه و هر که ضد بشرى و غیرانسانى و سد راه تکامل تاریخى جامعه است کینه ورزد و این کینه باید در ادبیات کودکان راه باز کند. در آغاز کتاب قصه های بهرنگ می خوانیم درباره‌ى ادبیات کودکان دیگر وقت آن گذشته است که ادبیات کودکان را محدود کنیم به تبلیغ و تلقین نصایح خشک و بى برو برگرد، نظافت دست و پا و بدن، اطاعت از پدر و مادر، حرف شنوى از بزرگان، سر و صدا نکردن در حضور مهمان، سحرخیز باش تا کامروا باشى، بخند تا دنیا به رویت بخندد، دستگیرى از بینوایان به سبک و سیاق بنگاه‌هاى خیریه و مسائلى از این قبیل که نتیجه‌ى کلى و نهایى همه‌ى اینها بى‌خبر ماندن کودکان از مسائل بزرگ و حاد و حیاتى محیط زندگى است. چرا باید در حالى که برادر بزرگ دلش براى یک نفس آزاد و یک دم هواى تمیز لک زده، کودک را در پیله‌اى از «خوشبختى و شادى و امید» بى‌اساس خفه کنیم؟ بچه را باید از عوامل امیدوارکننده‌ى الکى و سست‌بنیاد ناامید کرد و بعد امید دگرگونه‌اى برپایه‌ى شناخت واقعیت‌هاى اجتماعى و مبارزه با آنها را جاى آن امید اولى گذاشت.آیا کودک غیر از یاد گرفتن نظافت و اطاعت از بزرگان و حرف شنوى از آموزگار (کدام آموزگار؟) و ادب (کدام ادب؟ ادبى که زورمندان و طبقه‌ى غالب و مرفه حامى و مبلغ آن است؟) چیز دیگرى لازم ندارد؟ آیا نباید به کودک بگوییم که در مملکت تو هستند بچه‌هایى که رنگ گوشت و حتى پنیر را ماه به ماه و سال به سال نمى‌بینند؟ چرا که عده‌ى قلیلى دلشان مى‌خواهد همیشه «غاز سرخ شده در شراب» سر سفره‌شان باشد.آیا نباید به کودک بگوییم که بیشتر از نصف مردم جهان گرسنه‌اند و چرا گرسنه شده‌اند و راه برانداختن گرسنگى چیست؟ آیا نباید درک علمى و درستى از تاریخ و تحول و تکامل اجتماعات انسانى به کودک بدهیم؟ چرا باید بچه‌هاى شسته و رفته و بى‌لک و پیس و بى‌سر و صدا و مطیع تربیت کنیم؟ مگر قصد داریم بچه‌ها را پشت ویترین مغازه‌هاى لوکس خرازى فروشى‌هاى بالاى شهر بگذاریم که چنین عروسک‌هاى شیکى از آنها درست مى‌کنیم؟چرا مى‌گوییم دروغگویى بد است؟ چرا مى‌گوییم دزدى بد است؟ چرا مى‌گوییم اطاعت از پدر و مادر پسندیده است؟ چرا نمى‌آییم ریشه‌هاى پیدایش و رواج و رشد دروغگویى و دزدى را براى بچه‌ها روشن کنیم؟ کودکان را مى‌آموزیم که راستگو باشند در حالى که زمان، زمانى است که چشم راست به چشم چپ دروغ مى‌گوید و برادر از برادر در شک است و اگر راست آنچه را در دل دارد بر زبان بیاورد، چه بسا که از بعضى دردسرها رهایى نخواهد داشت.آیا اطاعت از آموزگار و پدر و مادرى ناباب و نفس‌پرست که هدفشان فقط راحت زیستن و هر چه بیشتر بى‌دردسر روزگار گذراندن و هر چه بیشتر پول درآوردن است، کار پسندیده‌اى است؟چرا دستگیرى از بینوایان را تبلیغ مى‌کنیم و هرگز نمى‌گوییم که چگونه آن یکى «بینوا» شد و این یکى «توانگر» که سینه جلو دهد و سهم بسیار ناچیزى از ثروت خود را به آن باباى بینوا بدهد و منت سرش بگذارد که آرى من مردى خیّر و نیکوکارم و همیشه از آدمهاى بیچاره و بدبختى مثل تو دستگیرى مى‌کنم، البته این هم محض رضاى خداست والا تو خودت آدم نیستى.اکنون زمان آن است که در ادبیات کودکان به دو نکته توجه کنیم و اصولا این دو را اساس کار قرار دهیم.نکته‌ى اول: ادبیات کودکان باید پلى باشد بین دنیاى رنگین بى‌خبرى و در رؤیا و خیال‌هاى شیرین کودکى و دنیاى تاریک و آگاه غرقه در واقعیتهاى تلخ و دردآور و سرسخت محیط اجتماعى بزرگترها. کودک باید از این پل بگذرد و آگاهانه و مسلح و چراغ به دست به دنیاى تاریک بزرگترها برسد. در این صورت است که بچه مى‌تواند کمک و یار واقعى پدرش در زندگى باشد و عامل تغییردهنده‌ى مثبتى در اجتماع راکد و هر دم فرو رونده.بچه باید بداند که پدرش با چه مکافاتى لقمه نانى به دست مى‌آورد و برادر بزرگش چه مظلوم وار دست و پا مى‌زند و خفه مى‌شود. آن یکى بچه هم باید بداند که پدرش از چه راههایى به دوام این روز تاریک و این زمستان ساخته‌ى دست آدمها کمک مى‌کند. بچه‌ها را باید از «عوامل امیدوارکننده‌ى سست‌بنیاد» ناامید کرد.بچه‌ها باید بدانند که پدرانشان نیز در منجلاب اجتماع غریق دست و پا زننده‌اى بیش نیستند و چنان که همه‌ى بچه‌ها به غلط مى‌پندارند، پدرانشان راستى راستى هم از عهده‌ى همه کارى برنمى‌آیند و زورشان در نهایت به زنانشان مى‌رسد.خلاصه‌ى کلام و نکته دوم: باید جهان‌بینى دقیقى به بچه داد، معیارى به او داد که بتواند مسائل گوناگون اخلاقى و اجتماعى را در شرایط و موقعیتهاى دگرگون شونده‌ى دایمى و گوناگون اجتماعى ارزیابى کند.مى‌دانیم که مسائل اخلاقى از چیزهایى نیستند که ثبات دایمى داشته باشند. آنچه یک سال پیش خوب بود ممکن است دو سال بعد بد تلقى شود. کارى که در میان یک قوم یا طبقه‌ى اجتماعى اخلاقى است ممکن است در میان قوم و طبقه‌ى دیگرى ضداخلاق محسوب شود.در خانواده‌اى که پدر، همه‌ى درآمد خانواده را صرف عیاشى و خوشگذرانى و قمار بازى مى‌کند، و هیچ اثر تغییر دهنده‌اى در اجتماع ندارد و یا سد راه تحول اجتماعى است، بچه ملزم نیست مطیع و راستگو و بى سر و صدا باشد و افکار و عقاید پدر را عینآ قبول کند…. ادبیات کودکان نباید فقط مبلّغ «محبت و نوع‌دوستى و قناعت و تواضع» از نوع اخلاق مسیحیت باشد. باید به بچه گفت که به هر آنچه و هر که ضد بشرى و غیرانسانى و سد راه تکامل تاریخى جامعه است کینه ورزد و این کینه باید در ادبیات کودکان راه باز کند. تبلیغ اطاعت و نوع‌دوستى صرف، از جانب کسانى که کفه‌ى سنگین ترازو مال آنهاست، البته غیرمنتظره نیست اما براى صاحبان کفه‌ى سبک ترازو هم ارزشى ندارد.

بررسی و نظر خود را بنویسید

1 2 3 4 5

 *

 *

0 نظر