در را باز کردم. تاریکی مطلق! ناگهان چراغقوهای روشن شد. داد کشیدم. صورت جنکس سه سانتیمتر با صورتم فاصله داشت. آن هم وارونه. آویزان وسط هوا! دندانهای خونآشام سبز فسفری هم توی دهانش بود. گفت: «به گودال خفاش خوش اومدی موجود ضعیف فانی!» توضیحات: انتشارات هوپا منتشر کرد: «بن» مادرزادی خیالپرداز است. سر کلاس حوصله سر بر ریاضی، در صحرای آفریقا یا کشتی وایکینگها سیر میکند. سروکلهی مامور z پیدا میشود و این یعنی ماموریتهای مخفیانه، نقشههای حقهبازانه و برنامهریزیهای دقیق، بن و رفقایش، «بارتی» و «جنکس» ، خیلی زود میفهمند زندگی روی زمین خیلی هیجان انگیزتر از این حرفها است. بن مجبور است پسر عمه وحشتناکش تیجی را تحمل کند. قرار است چند وقتی توی خانهشان بماند. اوضاع از آن هم بدتر میشود. مدارکی از فعالیتهای مخفیانه مامور Z به دست تیجی میافتد و باجگیریها شروع میشود. حالا بچهها باید اوضاع را درست کنند. طوری که فقط از عهدهی مامور Z برمیآید. یک ماجراجویی تمام عیار...با تخیلات بینظیر...با هیجانهای پشت سر هم که هی خندهدار و خندهدار تر میشود. نشریهی ادبی «بوکز فور کیپز»
0 نظر