درباره کتاب سهرابکشی در میان، جنگجامهای خونآلود بر زمین؛ دشنهی خونین بر آن. سُهراب بر سَرِ آن ایستاده؛ بیتکان؛ و با توریِ سپیدی که بر چهره افکنده. هنگامهداران و بَرخوانان ــ به هنگام ــ غلتان و آرام از زمین برمیخیزند؛ یا لغزان و سایهوار از گوشه و کنار بر هنگامه پای میکشند. جامهها یکسان؛ تنها سُرخی بر دستهای رستم است، و پهلوی سُهراب، و نیز بر تَنکش. هر بَرخوان ــ نیز ــ هنگامهداری است؛ و تنها آنگاه که کسی را مینمایاند نشانهای از وِی بر خود میافزاید چون تاجی، زرهی، کلَهخودی، تازیانهای، مگسپرانی، شمشیر یا درفش یا سپری؛ و چون کار گذشت آن را از خود دور میکنَد. هنگامهداران چیزها را به هنگام میآوَرَند و میبَرَند، و نواها و فغانهای بازی را درمیآوَرَند. هر بَرخوان بَرخوانیِ خود را پَرِ کمر دارد؛ و سخنان میتواند همه از رو خوانده شود.
0 نظر