قهرمان داستان Robinson Crusoe در طی سفر طولانی مدتش توانست علاوه بر مناطق ناشناخته، خودش را به طور کامل کشف کند و بیشتر بشناسد. بسیاری از مورخان این کتاب را سرآغازی برای رمان مدرن میدانند و آن را به عنوان یکی از بحثبرانگیزترین کتابها معرفی میکنند.
شرکت «بارنز اند نوبل» (Barnes & Noble) که بزرگترین خردهفروشی کتاب در آمریکا محسوب میشود، درباره کتاب میگوید: «این کتاب سرشار از جزئیات دلپسند و فعالیتهای شجاعانه است.»
سایت «منی بوکس» (Many Books) کتاب را نکوداشتی از شجاعت، خلاقیت، صبر و سختکوشی میداند و مجله آمریکایی «کرکوس ریویوز» (Kirkus Reviews) درباره کتاب میگوید: «خوانندگان کتاب، خودشان نیاز دارند تا کسی آنها را از این کتاب هیجانانگیز نجات دهد.»
ژان ژاک روسو فیلسوف و نویسنده بزرگ فرانسوی در یکی از آثارش نوشتهاست که آرزو میکند رابینسون کروزو را همه جوانان بخوانند تا بیاموزند چگونه میتوان در آزادگی، سادگی و سازندگی زیست.
برخی از فیلسوفان و مورخان بزرگ معتقدند که قهرمان داستان نمونه بارزی از استعمارگرانی است که برای یافتن مواد اولیه و نیروی کار ارزان مناطق مختلفی از جهان را به مستعمره خود تبدیل میکنند. زیرا در این کتاب میبینیم که رابینسون جزیره را از آن خود میداند و سعی میکند تمام امکانات و تجهیزات آنجا را به نفع خود به کار گیرد و حتی در ادامه داستان میبینیم که بر یکی از بومیان آنجا، تسلط مییابد و بر او حکمرانی میکند.
این رمان زمانی منتشر شد که جامعه اروپای غربی در حال تحول بزرگی بود و انقلاب صنعتی زندگی افراد زیادی را تحت تأثیر خود قرار داده بود. بنابراین مردم از داستانهایی که افراد در پی یافتن مناطق ناشناخته سفر میکردند و بخشهای جدید را مستعمره خود میدانستند، بسیار استقبال میکردند. در نتیجه این رمان با موفقیت بسیار زیادی در کشورهای مختلف و به ویژه انگلستان مواجه شد. در حال حاضر که سالها از نگارش این کتاب گذشتهاست، همواره در سراسر دنیا طرفداران زیادی دارد و با اقتباس از آن فیلمهای مختلفی ساخته شدهاست.
عدهای معتقدند که دانیل دفو داستان کتاب را با الهام از داستان زندگی الکساندر سلکیرک نوشتهاست. سلکیرک که به دلیل شغلش مدت زیادی را در دریا و داخل کشتیهای مختلف سپری میکرد، در طول یکی از همین سفرها کشتیاش دچار نقص فنی شد. او به کاپیتان گفت که این کشتی نمیتواند در آبهای آزاد دوام بیاورد و بهتر است در یک جزیره متوقف شود تا تعمیرات لازم روی آن انجام گیرد. اما از آنجا که هیچکس با حرف او موافق نبود، خدمه و کاپیتان تصمیم گرفتند که او را در جزیرهای دورافتاده ترک کنند و خودشان سفر را ادامه دهند. سلکیرک وقتی متوجه شد که همه رفته بودند و حالا او مجبور بود تنها در آن جزیره متروکه روزگار بگذراند. بعد ها که توانست توسط یک کشتی دیگر نجات یابد، داستانش آنقدر مشهور شد که نویسندگان زیادی از آن الهام گرفتند.
0 نظر