توضیحات
کتابی است از ویلیام گلدینگ به ترجمه ناهید شهبازی مقدم و چاپ انتشارات آموت. اولین و یکی از بارزترین آثار نویسنده که فارغ از زمان و مکان نگارش، با ترسیم سازی فضای داستان در جایگاهی نامعلوم و برهه ای نامشخص به تمام دوران تعلق می گیرد. گلدینگ قهرمانان خود را درگیر حوادث و خطراتی می کند که از میان خودشان سرچشمه گرفته است و شرارت های ذاتی انسان در آن نقش ایفا می کند. قصه ای که می توان آن را قصه همه ی انسان ها در نقطه ی پایان معصومیت دانست.
گزیده ای از کتاب
«حتما کابوس دیده. توی اون پیچک ها تلو تلو می خورده.»
تکان دادن جدی تر سرها؛ درباره ی کابوس می دانستند.
«می گه جونور رو دیده، مثل مار بوده، امشب هم برمی گرده؟»
«اما جونوری در کار نیست!»
«می گه صبح که شده اون به یه چیزی مثل طناب تبدیل شده و توی درخت ها از شاخه آویزون بوده. می گه امشب هم بر می گرده؟»
دیگر صدای خنده ای در کار نبود و جدی تر نگاه می کردند. رالف هر دو دستش را لای موهایش برد و پسر کوچولو را با ترکیبی از علاقه مندی و عصبانیت نگاه کرد.
0 نظر